هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » رحیم رسولی »دروازه های ناگهانی
شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۰ ساعت 21:9 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

دروازه های ناگهانی

شاعر بگو شب را چگونه صبح کردی ؟
 ایا دوباره تا سحر بیدار بودی ؟
 در انتظار روشنایی های مبهم
 ایینه دار سایه ی دیوار بودی ؟
 شاعر کدامین حسرت در گور خفته
 از دیدگانت خواب راحت را ربوده ؟
 ایا دوباره دستهای غیرت شعر
 دروازه های ناگهانی را گشوده ؟
هر شامگاهان تا سحر هر صبح تا شب
شاعر چرا شب زنده دار و بی قراری ؟
ایا تو با این تیره گردیها چو خورشید
 رنج سیاهی را به خاطر می سپاری ؟
شاعر قناعت کن مکن تنهایی ات را
باحسرت یک آه بی افسوس سودا !
 شاعر مکن سرمایه ی یم عمر دل را
 با درد مصنوعی ونامحسوس سودا
 بر هم مزن آرامش دنیای خود را
بگذار و بگذر سخت ، آسان ، خوب یا بد
 خورشید را فردا دوباره می توان دید
 بگذار شب آرام در بستر بخوابند
 چشم انتظار کیستی در سایه شب
 در جستجوی چیستی مهتاب در دست ؟
 از دیو و دد آزرده دنبال که هستی
 ای شیخ اینجا غیر تو آدم مگر هست ؟